دستم به دامانت در این آغاز فصل سرد / آخر سکوت تو غزل را می کشد برگرد
آوار غم بر شانه های شهر را بنگر / شعری بخوان آرامشی پیدا کند این درد
جهت خواندن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
دستم به دامانت در این آغاز فصل سرد / آخر سکوت تو غزل را می کشد برگرد
آوار غم بر شانه های شهر را بنگر / شعری بخوان آرامشی پیدا کند این درد
جهت خواندن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
بیا باغ و گل بی قرار تو اند / شب و پـنجره وامدار تواند
در این بغض و تردید و ناهمدلی / دل و دیـده در انتظار تو اند
جهت خواندن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
دیشب کسی برای تو سجاده وا نکرد
بغضی ترک نخورد و گلویی صدا نکرد
انگار ما بدون حضور تو راحتیم
وقتی کسی برا ظهورت دعا نکرد
جهت خواندن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
یار من یوسف نیا،اینجا کسی یعقوب نیست/لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست/ای گل زیبای من،از غربتت اشکی نریز/نازنین،اینجا خدا هم پیششان محبوب نیست/گرچه در هر جمعه ای زیبا،دعایت میکنند/بهترینم،این دعاها جنسشان مرغوب نیست...
جهت خواندن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت / من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند وصحرا / تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
جهت خواندن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
چه انتظار عجيبي !
تو بين منتظران هم عزيز من چه غريبي!
عجيبتر كه چه آسان نبودنت شده عادت !
چه بي خيال نشستيم !
نه كوششي نه وفائي.
فقط نشسته و گفتيم:
خداكند كه بيائي ...
جهت خواندن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
تعداد صفحات : 3