در رفافت رسم ما جان دادن است / هر قدم را صد قدم پس دادن است / هر که بر ما تب کند جان میدهیم / ناز او را هر چه باشد میخریم
ما شقایق های باران خورده ایم / سیلی ناحق فراوان خورده ایم / ساقه ی احساسمان خشکیده است / زخم ها از باد و طوفان خورده ایم
سرافرازم نمی سازی به دشنامی و پیغامی / اگر صلح است پیغامی، اگر جنگ است دشنامی
هر چند که از آینه بی رنگ تر است / از خاطر غنچه ها دلم تنگ تر است / بشکن دل بی نوای ما را ای رفاقت! / این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است
بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را / آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی ای دوست
من از پاکدلانم که ز کس کینه ندارم / یک شهر پرِ از دشمن و یک دوست ندارم
سلام، خداحافظ! چیز تازه اگر یافتید بر این دو اضافه کنید، بلکه باز شود این در باز شده بر دیوار