شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت / من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند وصحرا / تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
فقط بگو کدوم هفته کدوم روز ؟
کجا منتظر رسیدنت شم؟
میخام کاری بدم دست خودم که
خودم بهونه اومدنت شم
عشق دو رنگی نیست پس ما را یک رنگ خود کن ای کاش می تونستیم عاشق تو باشیم<اللهم عجل لولیک الفرج>دنیا خسارت دیده ی قحطی است !
فکر میکنم این بار تو باید بیایی تا باران ببارد...
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات،بر جان و دل صبور مهدی صلوات،تا امر فرج شود مهیا بفرست،بهر فرج و ظهور مهدی صلواتچه انتظار عجیبی !
عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت !
چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت !
چه بی خیال نشستیم ! چه کوششی ! چه وفایی !
فقط نشستم و گفتم : خدا کند که بیایی !
مهدیم من که مرا گرمی بازاری نیست
بهترازیوسفم و هیچ خریداری نیست
همه گویند که در حسرت دیدارمنند
لیک درگفته ی این طایفه کرداری نیست
ای که دایم به دعایی که ببینی رخ من
تا که خالص نشوی باتو مرا کاری نیست
روزی در تقویم خواهند نوشت :
« تعطیل ، روز فرج آقا امام زمان »
و بعد در مدینه ، کنار ساختمان نیمه کارهای تابلوی زیر رامیبینی :
« پروژه حرم مطهر بی بی دو عالم فاطمه زهرا(س)»
کارفرما : قائم آل محمد (عج)
پیمانکار :یاران حضرت
مساحت :وسعت دل تمام عاشقان آن حضرت
خوشت اومد نظر ظهور در فرجش صلوات بفرستاز عالمی پرسیدنداز حسین غریب تر دیدی گفت بله پسر فاطمه مهدی زهرا
تو یک روز میرسی و هر پرنده
دوباره عاشق پرواز میشه/
به پایان میرسه دوریت و دنیا
از این پایان خوش آغاز میشه...