هر روز تنگ غروب تو سربازی
صفا داره لب مرز تیر اندازی
تا چهل چراغ پادگان روشن میشه
سر دیگ عدسی غوغا میشه
توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس
بخورم ، نخورم گرسنه می مونم
قدر آش ننم رو حالا می دونم
هر روز تنگ غروب تو سربازی
صفا داره لب مرز تیر اندازی
تا چهل چراغ پادگان روشن میشه
سر دیگ عدسی غوغا میشه
توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس
بخورم ، نخورم گرسنه می مونم
قدر آش ننم رو حالا می دونم
به (....) میگن چرا میری سربازی؟ میگه والا فقط به خاطر مرخصی هاش
سربازي واسه پسرا مثه حاملگي واسه زناست.
هر دو ظاهرتو خراب مي کنه و هر کي ميبيندمون ميپرسه چند ماهته؟
از آن روزی که سربازی به پا شد—ستم بر ما نشد بر دخـــتران شد
بسوزد آن که سر بازی به پا کرد—تمام دخـــتران را چشم به راه کرد
ربازي واسه پسرا مثه حاملگي واسه زناست.
هر دو ظاهرتو خراب مي کنه و هر کي ميبيندمون ميپرسه چند ماهته؟
جهت خواندن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...