داخل زندان دو مجرم وقت خواب
گفتگویی می نمودند از حساب
بحث از آزادی و جرم و گناه
که چگونه عمرشان گشته تباه
اولی گفتا سوالی می کنم
دیگری گفتا جوابت می دهم
گفت از حبس ابد داری تو بیم
یا ز اعدام و عذاب بس الیم
گفت با حرفی خلاصت میکنم
من فقط می ترسم از مادر زنم